
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۳۰
۱
ترا که روی به خلق است از خدا چه رسد؟
به پشت آینه پیداست کز صفا چه رسد
۲
نه زلف شانه کند نه به چشم سرمه کشد
به خود نمی رسد آن شوخ تا به ما چه رسد!
۳
دویدن است ز نعمت نصیب چشم حریص
ز دانه غیر تردد به آسیا چه رسد؟
۴
ز شبنم است مهیا هزار دیده شور
ازین بهار به مرغان بینوا چه رسد؟
۵
ز حرف مردم بیگانه گوش می گیرم
به آشنا و سخنهای آشنا چه رسد
۶
به چشم خیره خورشید آب می گردد
به دیده من ازان آتشین لقا چه رسد؟
۷
ز چشم منتظران تا به مصر یک دام است
ز بوی پیرهن آخر به چشم ما چه رسد؟
۸
ز عشق قسمت زاهد کلام بی مغزی است
بغیر کاه ز خرمن به کهربا چه رسد؟
۹
رساند کسب هوا خانه حباب به آب
به مغز پوچ تو تا صائب از هوا چه رسد
تصاویر و صوت

نظرات