صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۸۳۱

۱

شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد

که آب تلخ به سرچشمه بقا نرسد

۲

اثر ز گرمروان بر زمین نمی ماند

به گرد آتش این کاروان صبا نرسد

۳

کجا رسد دل بی دست و پای ما ز تلاش

به خلوتی که به بال ملک دعا نرسد

۴

فغان که سرکشی و ناز را دو ابرویش

گذاشته است به طاقی که دست ما نرسد

۵

ز مال رزق حریصان بود غبار ملال

که غیر گرد ز گندم به آسیا نرسد

۶

جگر گداز بود زردرویی منت

خدا کند که مس ما به کیمیا نرسد

۷

همان ز مردم هموار می کشم خجلت

به خاکساری من گرچه نقش پا نرسد

۸

سپند خال ازان دایم است پابرجا

که چشم زخم به آن آتشین لقا نرسد

۹

خموش باش اگر پخته گشته ای که شراب

ز جوش تا ننشیند به مدعا نرسد

۱۰

تمام نیست عیار کسی که چون خورشید

به ذره ذره فروغش جدا جدا نرسد

۱۱

میان ساختن و سوختن تفاوتهاست

به گرد خاک ره یار توتیا نرسد

۱۲

ز چار موجه به ساحل نمی رسد صائب

سبکروی که به سر منزل رضا نرسد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۸۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۸

نظرات