صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۸۴

۱

مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان

که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را

۲

نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان

که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

۳

ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان

میفشان در زمین شور صائب تخم قابل را

۴

غبار خط جانان لنگر آرام شد دل را

که سازد توتیای چشم، طوفان دیده ساحل را

۵

تفاوت نیست در لطف و عتاب و خشم و ناز تو

تو از هر در درآیی می کنی گلزار محفل را

۶

نباشد خونبها آن را که شادی مرگ می گردد

نگیرد خون ما چون خون گل دامان قاتل را

۷

سماع اهل دل را نغمه پردازی نمی باید

که باشد مطرب از بال و پر خود مرغ بسمل را

۸

به چشم من که با درد طلب قانع ز مطلوبم

ره خوابیده دارد راحت و آرام منزل را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۱۷

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۷/۰۳/۰۱ - ۰۰:۴۰:۲۷
ترتیب ابیات این غزل نادرست است ؛ مطلع در بیت چهارم ثبت شده ، مقطع در بیت سوم . لطفاً اصلاح کنید .
user_image
مهدی جعفری
۱۴۰۱/۰۴/۲۴ - ۰۶:۴۰:۴۶
در انتساب این شعر به جناب صائب تبریزی چقدر اطمیمان دارید؟