
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۵۰
۱
زصدق اگر نفس صبحگاه خواهی شد
ز چشم شور فلک مد آه خواهی شد
۲
بلند وپست جهان در قفای یکدگرست
اگر به چرخ روی خاک راه خواهی شد
۳
اگر ستاره اشک ندامت است بلند
غمین مباش که پاک از گناه خواهی شد
۴
زظلمت تو جهانی به خواب خواهد رفت
چنین زغفلت اگر دل سیاه خواهی شد
۵
اگر ز عشق ترا هست آتشی در سر
چراغ بتکده وخانقاه خواهی شد
۶
زدیدن توچه گلها که اهل دل چینند
اگر شکسته چو طرف کلاه خواهی شد
۷
اگر چه یوسف مصری ز چرخ شعبده باز
به ریسمان برادر به چاه خواهی شد
۸
نسیم شام نباید به خوش قماشی صبح
چه سود ازین که زخط خوش نگاه خواهی شد
۹
مرو ز راه به امید توشه دگران
که چون پیاده حج خرج راه خواهی شد
۱۰
منه زگوشه دل پای خود برون صائب
که هر کجاکه روی بی پناه خواهی شد
تصاویر و صوت

نظرات