
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۵۳
۱
خوش است حس که در پرده حیا باشد
که بدنماست پریزاد خودنماباشد
۲
برهنگی نشود پرده شرافت ذات
چه نقص دارد اگر کعبه بی قبا باشد
۳
کلید صد در بسته است جنبش نفسش
لبی که خامش از اظهار مدعا باشد
۴
مروت است که در عهد آن لب میگون
فضای سینه من دشت کربلا باشد
۵
ازان فقیر تمنای مومیایی کن
که خود شکسته تر از نقش بوریا باشد
۶
زسایلان در مسجد نمی شود خالی
در کریم محال است بی گدا باشد
۷
کدورت است زگردون نصیب زنده دلان
که رزق شمع همین گردازآسیا باشد
۸
در بهشت نبندندبر رخش صائب
مرا کسی که به میخانه رهنما باشد
تصاویر و صوت

نظرات