
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۵۶
۱
خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد
خوشا سری که سزاوار دردسر باشد
۲
شرربه آتش وشبنم به بوستان برگشت
دل رمیده ما چند در سفر باشد
۳
بساز با جگر تشنه چون شدی مجنون
که آب دانه زنجیر از جگر باشد
۴
زجدوجهد گذر کن که در طریق فنا
حجاب اول پروانه بال وپر باشد
۵
زنقش بادبه دست است موج دریا را
صدف زساده دلی مخزن گهر باشد
۶
نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
همیشه صحبت بادام با شکر باشد
۷
غم زمانه به بی حاصلان ندارد کار
زنند سنگ به نخلی که بارور باشد
۸
کجا زسنگ ملامت غمین شوم صائب
مرا که تیشه به سر سایه کمر باشد
تصاویر و صوت


نظرات