
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۷
۱
به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را
که نتوان راست گردانیدن این دیوار مایل را
۲
مده در عالم پرشور دامان رضا از کف
که ساحل می کند تسلیم این دریای هایل را
۳
مشو در خاکدان عالم از یاد خدا غافل
که نور ذکر، گوهر می کند این مهره گل را
۴
تن بی معرفت نگذاشت دل را سر برون آرد
زمین شور در خود محو سازد تخم قابل را
۵
نگردد باعث آسودگی نزدیکی دریا
زبان شکوه از خاشاک بسیارست ساحل را
۶
بلا بر اهل غفلت از در و دیوار می بارد
ز هر خاری خطر چون تیر باشد صید غافل را
۷
چه داند پیکر افسرده قدر روح را صائب؟
ز لیلی بهره ای غیر از گرانی نیست محمل را
تصاویر و صوت

نظرات