صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۸۸۳

۱

دهان تنگ تو هر خرده‌دان نمی‌داند

که غیب را به جز از غیب‌دان نمی‌داند

۲

اگرچه گام نخستین گذشتم از دو جهان

هنوز شوق مرا خوش عنان نمی‌داند

۳

کسی که نیست تُنُک‌مایه از شعور و خرد

به هر بها که بود می گران نمی‌داند

۴

نفس گداخته خود را به گلستان برسان

که ایستادگی این کاروان نمی‌داند

۵

ملایمت سپر انقلاب دوران است

که نخل موم بهار و خزان نمی‌داند

۶

به نام بلبل من گرچه باغ شد مشهور

هنوز نام مرا باغبان نمی‌داند

۷

به داغ عشق بسوز و بساز چون مردان

که آفتاب قیامت امان نمی‌داند

۸

خوشند اهل سعادت به سختی از دنیا

هما ز مایده جز استخوان نمی‌داند

۹

عجب که برخورد از روزگار پیری هم

چنین که قدر جوانی جوان نمی‌داند

۱۰

ز پوست راه به مغز ندیده نتوان برد

طبیب حال دل ناتوان نمی‌داند

۱۱

نشد به رخنه دل هرکه آشنا صائب

ره برون شد ازین خاکدان نمی‌داند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۱۰

نظرات