صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۰

۱

اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را

که بی برگی به سامان می کند کار توکل را

۲

ز جمعیت دل صد پاره عاشق خطر دارد

کمر بستن برد از باغ بیرون دسته گل را

۳

نفس در صحبت بی نسبت از من برنمی آید

حضور زاغ باشد سرمه آواز بلبل را

۴

مرا ترساند از تیغ تغافل یار، ازین غافل

که صبر من کند دندانه شمشیر تغافل را

۵

چنان از شرم زلفش آب شد در چشمه ها سنبل

که نتوان امتیاز از موج کردن زلف سنبل را

۶

تواضع پیشه خود ساختم با خصم، تا دیدم

که شد سیلاب خاک راه با قد دو تا پل را

۷

چنان کز تیغ خود کوه گران بر خود نمی لرزد

نسازد مضطرب جور فلک اهل تحمل را

۸

ندارد حسن پنهان هیچ رازی صائب از عاشق

که دارد بلبل از بر سر به سر مجموعه گل را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۴
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۲۰

نظرات