
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۱۵
۱
سخنوران که درین بوستان نوا سازند
کباب یکدگر از شعله های آوازند
۲
مبین به چشم حقارت شکسته بالان را
که در گرفتن عبرت هزار شهبازند
۳
چگونه کاسه پرزهر مرگ را نوشند
جماعتی که بدآموز نعمت ونازند
۴
شوندکامروا چون دعای دامن شب
جماعتی که مشکین خطان نظربازند
۵
هلاک کنج لب وگوشه های آن چشمم
که دلپذیر تر از گوشه های شیرازند
۶
ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان
گذشتگان پل این سیل خانه پردازند
۷
نمی رسند به معراج گفتگو صائب
جماعتی که به دعوی بلند پروازند
تصاویر و صوت


نظرات