
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۲۵
۱
بتان که خون شهیدان چو آب می نوشند
کجا ز ساغرومینا شراب می نوشند
۲
چه تشنه اند به خون حجاب خوبانی
که باده شراب در اثنای خواب می نوشند
۳
ز خواب مستی آن چشمه ها یکی صد شد
به خواب تشنه لبان دایم آب می نوشند
۴
چه کشوری است محبت که خاکسارانش
ز کاسه سرگردون شراب می نوشند
۵
دل سیاه درونان نمیشودروشن
اگر می از قدح آفتاب می نوشند
۶
رسیده اند به سرچشمه رضاجمعی
که آب تلخ به جای گلاب می نوشند
۷
مسافران توکل به ساغر لب خشک
زلال خضر ز بحر سراب می نوشند
۸
مگر ز روز حسابند بیخبر صائب
جماعتی که می بی حساب می نوشند
تصاویر و صوت

نظرات