
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۲۷
۱
چو در پیاله رنجش می عتاب کند
پیاله روترش از تلخی شراب کند
۲
نسیم بی ادب امروز تند می آید
مباد رخنه در آن غنچه نقاب کند
۳
رخش ز باده فروزان شدآفتاب کجاست
که بهر خرمن خود برق انتخاب کند
۴
ز سوزعشق رگ وریشه ام چنان گرم است
که برق راخس وخاشاک من کباب کند
۵
غبار خاطر من گربه گریه آمیزد
چه خاکها که نه در کاسه حباب کند
۶
فروغ عقل شود محو چون ستاره صبح
چوآفتاب قدح پای در رکاب کند
۷
بس است شوربرآمدزجان مخموران
تبسم تو نمک چند در شراب کند
تصاویر و صوت

نظرات