
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۳۹
۱
بهار و باغ به دلهای آتشین چه کند
به تخم سوخته دلسوزی زمین چه کند
۲
گل پیاده اوسرورا خجل دارد
اگر سوار شود در میان زین چه کند
۳
اگر نه فکر عقیق دهان او باشد
کسی علاج جگرهای آتشین چه کند
۴
چه مرده اید که رحمت به ما چه خواهد کرد
جز این لطف کند یار نازنین چه کند
۵
ز وصف ذره بودبی نیاز پرتومهر
سخن بلند چو افتاد آفرین چه کند
۶
یکی است نسبت برق فنا به آهن و موم
حصار عافیت خودکس آهنین چه کند
۷
خیالش از دل تنگم چه می کشد صائب
به تنگنای صدف گوهر ثمین چه کند
تصاویر و صوت


نظرات