
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۴۴
۱
سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند
تمیز گندم و جواز هم آسیا نکند
۲
ز آه وناله افتادگان ملاحظه کن
که تیر مردم بی دست وپا خطا نکند
۳
به لقمه دشمن خونخوار مهربان نشود
به استخوان سگ دیوانه اکتفا نکند
۴
مرا به سیل سبکسیر رشک می آید
که تا محیط اقامت به هیچ جا نکند
۵
ازان ز دیده وران سرفراز شد نرگس
که چشم دارد و ره قطع بی عصا نکند
۶
ز آبروچه گهرها که در گره بندد
دهان بسته صدف گر به ابرو وا نکند
۷
به هیچ بستر نرمی نمی نهم پهلو
که نی به ناخن من یاد بوریا نکند
۸
چها نمی کشم از پاک طینتی صائب
خوش آن که آینه خویش را جلا نکند
تصاویر و صوت


نظرات