
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۹۶۵
۱
خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
رخ تو در عرق سرد و گرم وتر برود
۲
رگ تو جاده خون معتدل گردد
زبان گزیده به یک گوشه نیشتر برود
۳
تبی که برسمنت رنگ ارغوانی بست
ز پیش شعله خوی تو چون شرر برود
۴
لب تو عقده تبخاله واکند از سر
ستاره سوخته ای چند از شرربرود
۵
مباد از عرق گرم اضطراب ترا
سفینه تو ازین بحر بی خطر برود
۶
حرارتی که گرفته است گرم جسم ترا
ز برق گرمتر از باد زودتر برود
۷
چنین که بی خبر آمد به خوابگاه تو تب
امیدوار چنانم که بی خبر برود
۸
دمید صبح چه خامش نشسته ای صائب
بگو به آه به دریوزه اثر برود
تصاویر و صوت

نظرات