صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۸۵

۱

سواد شب دل شب زنده دار می خواهد

زمین سوخته تخم شرار می خواهد

۲

مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش

کسی که زندگی پایدار می خواهد

۳

به دست نفس مده اختیار دل زنهار

که زنگی آینه خویش تار می خواهد

۴

نیام دعوی شمشیر را کند کوتاه

زبان درازی منصور دار می خواهد

۵

همان به است که قانع شود به دل خوردن

کسی که نعمت بی انتظار می خواهد

۶

بجاست رفعت نام آوران پاک گهر

که هر که هست نگین را سوار می خواهد

۷

چو غنچه مشت گریبان جمع کرده من

توجهی ز نسیم بهار می خواهد

۸

به داغ ساخته نتوان فریب عاشق داد

که صیرفی زر کامل عیار می خواهد

۹

ز من به آب شدن دست هم نخواهد شست

چنین که توبه مرا شرمسار می خواهد

۱۰

ز چله مطلب کوته نظر بصیرت نیست

که دام چشم برای شکار می خواهد

۱۱

کسی که می طلبدعقل ازین سبک مغزان

ز سرومیوه واز بید بار می خواهد

۱۲

به بوی گل ز گلستان کجا شودقانع

کسی که خرمن گل در کنار می خواهد

۱۳

نظر سیاه به این خاکدان مکن صائب

که حسن آینه بی غبار می خواهد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۵۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۵۲

نظرات