صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۹۶

۱

ز هر نوا دل عشاق کی به جوش آید

ز عندلیب مگر ناله‌ای به گوش آید

۲

چنان فسرده ز بیگانگی نگردیده است

که خونم از نگه آشنا به جوش آید

۳

فغان من ز محرک غنی بود، ورنه

به ناخن دگران ساز در خروش آید

۴

ز عیب او دگران نیز چشم می‌پوشد

به عیب مردم اگر دیده پرده‌پوش آید

۵

به‌اختیار نیاید کس از بهشت برون

مگر ز میکده بیرون کسی به دوش آید

۶

حضور روی زمین در بهشت بیهوشی است

به‌اختیار چرا آدمی به هوش آید

۷

کتاب در گرو باده از فقیه گرفت

زیاده زین چه مروت ز می‌فروش آید

۸

مرا به بزم رقیبان مخوان که هیهات است

که عندلیب به دکان گل‌فروش آید

۹

ز خامشی دل افسرده گرم می‌گردد

چنان که در خم سربسته می به جوش آید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۴

نظرات

user_image
مرتضی ایوبی
۱۳۹۸/۰۱/۱۲ - ۰۵:۵۹:۵۴
بیت هشتم مصرع اول؛ مرا به بزم رقیبان مخواه که هیهات است... مخواه ظاهرا ایراد وزنی داره و خواه به صورت بلند لفظ میشه به این صورت: مرا به بزم رقیبان مخوا که هیهات است...؛ دلیلش چیه؟!