صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۹۸

۱

مرا تعجب از آن پُرحجاب می‌آید

که در خیال چه سان بی‌نقاب می‌آید

۲

ز نوشخند تو زهر عتاب می‌بارد

ز حرف تلخ تو کار شراب می‌آید

۳

ز روی گرم تو دل‌ها چنان ملایم شد

که زخم آینه بر هم چو آب می‌آید

۴

ز نغمه مستی می می‌کنند مخموران

درین چمن ز هوا کار آب می‌آید

۵

قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط

چو عاملی که به پای حساب می‌آید

۶

مگر ز توبه پشیمان شد آن بهار امید

که رنگ رفته به روی شراب می‌آید

۷

به بر چگونه کشم آن میان نازک را

که در خیال به صد پیچ و تاب می‌آید

۸

مگر ز صبح بنا گوش یار نور گرفت

که بوی یاسمن از ماهتاب می‌آید

۹

حریف عشق نگردیده پرده ناموس

کجا نهفتن بحر از حباب می‌آید

۱۰

ز خط یار نظر بستن اختیاری نیست

که از مطالعه بی‌خواست خواب می‌آید

۱۱

جز این که گرد برآرد ز هستیم صائب

دگر چه زین دل پر اضطراب می‌آید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۵

نظرات