صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۰۰

۱

ز خود برآ که نسیم بهار می‌آید

سبکروی ز سر کوه یار می‌آید

۲

ز بوی خون گل و لاله می‌توان دریافت

که از قلمرو آن دل شکار می‌آید

۳

رهش به کوچه زلف نگار افتاده است

چنین که باد صبا مشکبار می‌آید

۴

به هرکجا که رود سبز می‌کند چون خضر

پیام خشکی اگر زان دیار می‌آید

۵

ز روح بخشی باد بهار معلوم است

که تازه از بر و آغوش یار می‌آید

۶

ز چشم شبنم گل روشن است چون خورشید

که از نظاره آن گلعذار می‌آید

۷

نه لاله است که سر می‌زند بهار از خاک

که خون ما به زمین‌بوس یار می‌آید

۸

که شسته است درین آب روی چون گل را

که بوی خون ز لب جویبار می‌آید

۹

اگر به کار جهان من نیامدم صائب

کلام بی‌غرض من به کار می‌آید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد سوم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۲۲
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۹
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۶۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۲۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۴۱۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۴

نظرات