
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۰۶
۱
خرد به زور می ناب برنمی آید
کتان ز عهده مهتاب برنمی آید
۲
درازدستی سنگ خطر اگر این است
سبوی هیچ کس از آب برنمی آید
۳
دل غیور مرا شکوه اختیاری نیست
دهان زخم به خوناب بر نمی آید
۴
در آن زمین که شهیدی به خون نغلطیده است
بهار لاله سیراب برنمی آید
۵
اگر به آینه آفتاب سنگ خورد
ز چشم سخت فلک آب برنمی آید
۶
ز شور ناله صائب ز خواب مخمل جست
هنوز چشم تو از خواب برنمی آید
تصاویر و صوت


نظرات