
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۱۰
۱
ز گل محافظت رنگ و بو نمیآید
به غیر لطف ز روی نکو نمیآید
۲
صفای حسن بتان از دل گداخته است
ز آب آینه این شستشو نمیآید
۳
ز جنبش مژه آسوده است قربانی
تردد از دل بیآرزو نمیآید
۴
شود ز بخیه انجم فزون جراحت صبح
علاج سینه ما از رفو نمیآید
۵
به پای خم برسانید مشت خاک مرا
که دستگیری من از سبو نمیآید
۶
اگر ز سیل حوادث جهان شود ویران
بنای خانهبهدوشی فرونمیآید
۷
مریز آب رخ خود برای نان کاین آب
چو رفت نوبت دیگر به جو نمیآید
۸
دل گداخته شوید غبار هستی را
ز چشمه دگر این شستشو نمیآید
۹
فغان که شبنم ما همچو نقطه پرگار
برون ز دایره رنگ و بو نمیآید
۱۰
زبان عشق نپیچد به حرف طول امل
به نوک خامه تقدیر مو نمیآید
۱۱
دلی که ره به مقام رضا برد صائب
دگر به هیچ مقامی فرو نمیآید
تصاویر و صوت


نظرات