
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۱۸
۱
دل گرفته کی از لاله زار بگشاید
ز دستهای نگارین چه کار بگشاید
۲
فغان که شاهد گل را بهار کم فرصت
امان نداد که از پانگار بگشاید
۳
دل پر آبله من به خاک وخون غلطد
گره ز آبله هر که خار بگشاید
۴
جهان فروزی ماه وستاره چندان است
که مهر پرده صبح از عذار بگشاید
۵
چنین که دایره راتنگ کرده است سپهر
عجب که غنچه ز باد بهار بگشاید
۶
به هیچ چیز جهان دل نمی نهد صائب
اگر کسی نظر اعتبار بگشاید
تصاویر و صوت


نظرات