صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۲۴

۱

رسید جان به لبم تا به لب شراب رسید

گسیخت ریشه این نخل تا به آب رسید

۲

به دوستان هوایی مبند دل زنهار

که چشم بد به شراب من از حباب رسید

۳

ز نارسایی بخت سیاه در عجبم

که چون ز کوه صدای مرا جواب رسید

۴

گشود دفتر انصاف خط مهیا شو

که بیحساب ترا نوبت حساب رسید

۵

نکرده است زیان هیچ کس ز سربازی

ز گل برید چو شبنم به آفتاب رسید

۶

ز پیچ وتاب محبت مپیچ سر زنهار

که دست رشته به گوهر ز پیچ وتاب رسید

۷

به داغ تشنه لبی صبر کن که در محشر

توان به چشمه کوثر ازین سراب رسید

۸

ز باج وخرج مسلم شدن تلافی کرد

ز سیل هرچه به این کشور خراب رسید

۹

همین ز خاک فرج کامران نشد صائب

که فیض هم به ظهوری ازین جناب رسید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۷۱۳

نظرات