
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۳۷
۱
اگر چو رشته تن خود به پیچ وتاب دهید
ز چشمه سار گهر زود دیده آب دهید
۲
مرا پیاله دیگر نمی دهد مستی
به من ز ناف غزالان شراب ناب دهید
۳
عجب که روی عرق ریز یار بگذارد
که همچو سبزه خوابیده تن به خواب دهید
۴
کمند گوهر مقصود رشته اشک است
چو برگ گل دل صد پاره را به آب دهید
۵
عمارت دل ویران ثوابها دارد
پیاله ای به من خانمان خراب دهید
۶
به ترک سر چو توان شد ز درد سر آزاد
چه لازم است که دردسر گلاب دهید
۷
ستاره عرق روی یار در گذرست
ازین چکیده خورشید دیده آب دهید
تصاویر و صوت


نظرات