صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۴۱

۱

روی تو صبر از دل بی‌تاب می‌برد

آیینه اختیار ز سیماب می‌برد

۲

این حیرتی که در دل و در دیده من است

بسیار تشنه‌ام ز لب آب می‌برد

۳

می دست خالی از سر بی‌مغز من گذشت

از کلبه فقیر چه سیلاب می‌برد

۴

دیوانگان ز تهمت مستی مسلمند

آن را که عقل هست می ناب می‌برد

۵

از روزگار هرکه به گردون برد پناه

از سادگی سفینه به گرداب می‌برد

۶

یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر

در رهگذار سیل که را خواب می‌برد

۷

زاهد کجا و گوشهٔ رندانه از کجا

این شمع کشته را که به محراب می‌برد

۸

در زیر تیغ خواب نمی‌کردم از غرور

اکنون مرا به سایه گل خواب می‌برد

۹

باشد عیار بی‌جگری‌ها به قدر فلس

ماهی ز موج وحشت قلاب می‌برد

۱۰

صائب چو لاله هرکه جگر را نباخته است

فیض شراب لعل ز خوناب می‌برد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۶

نظرات