صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۴۶

۱

عُشّاق را خُرامِ تو از خویش می‌بِرَد

سیل بهار هرچه کِنَد پیش می‌بِرَد

۲

هرکس که بی‌رفیقِ موافق سفر کُند

با خود هزار قافله تشویش می‌بِرَد

۳

از بوتهٔ گداز زرِ پاک را چه نقص؟

از نیکوان چه صرفه بداندیش می‌بِرَد؟

۴

دست از کرم مدار که از خوان پرنعیم

رزق تو لقمه‌ای است که درویش می‌بِرَد

۵

از زخمْ تیغْ غوطه به خون بیشتر زند

هرکس ستمگرست ستم بیش می‌بِرَد

۶

آن را که تازیانه ز رگ‌های گردن است

هر دعویِ غلط که کُنَد پیش می‌بِرَد

۷

بگذر ز جمعِ مال که زنبور بی‌نصیب

با خویشتن ز شانه‌عسل نیش می‌بِرَد

۸

کج نیز راست می‌شود از قُرب راستان

صائب اگر ز تیرِ کجی کیش می‌برد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸۸
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۴۳۷

نظرات