
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۵۶
۱
از کوچه ای که آن گل بی خار بگذرد
موج لطافت از سر دیوار بگذرد
۲
تا حشر جای سبزه برآید ز بان شکر
بر هر زمین که سرو تو یک بار بگذرد
۳
خاری است خار عشق که بی دست وپا شود
آتش اگر ز سایه آن خار بگذرد
۴
مژگان وچشم عاشق دیرینه همند
چون می شود که آبله از خار بگذرد
۵
ای کارساز خلق به فریاد من برس
زان پیشتر که کار من از کار بگذرد
۶
از سرگذشته اندکریمان و این زمان
کو سرگذشته ای که زدستار بگذرد
۷
چند از خیال گنج که خاکش به فرق باد
عمرم به تلخی دهن مار بگذرد
۸
قطع نظر ز نعمت فردوس مشکل است
صائب چسان ز لذت دیدار بگذرد
تصاویر و صوت



نظرات