
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۶۲
۱
داغی که کوه را جگر گرم لاله کرد
گردون سنگدل به دل ما حواله کرد
۲
هرکس که راه برد به کم عمری بهار
چون لاله صاف ودرد جهان یک پیاله کرد
۳
لیلی به این گنه که به مجنون گرفت انس
خاک سیه به کاسه چشم غزاله کرد
۴
رخسار همچو ماه تو گلگل شد از شراب
هر حلقه ای ز زلف ترا همچو هاله کرد
۵
هر پاره از دلم به جهانی فکند آه
این طفل باددست چه با این رساله کرد
۶
درد هزار ساله ما را به یک نفس
پیر مغان دوا به شراب دوساله کرد
۷
دولت همان به سایه من فخر می کند
قسمت مرا اگر به سگان هم نواله کرد
۸
صائب نمی خورد جگر از فکر برگ عیش
هرکس به درد و داغ قناعت چو لاله کرد
تصاویر و صوت

نظرات