صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۷۰

۱

تنها ز باغ خود چمن آرا ثمر خورد

آن را که باغ نیست ز صد باغ برخورد

۲

با تشنگی بساز که باریکتر شود

هرچند رشته آب گهر بیشتر خورد

۳

در زیر تیغ حادثه ابرو گشاده باش

کاین زخمها ز چین جبین بر سپر خورد

۴

روشندلان ز نقش خود آزار می کشند

کز جوهر آب آینه بر یکدیگر خورد

۵

کلفت درین بساط به قدر بصیرت است

سوزن ز خار خون جگر بیشتر خورد

۶

تلخی نمی رسد به قناعت رسیدگان

در خاک مور غوطه به تنگ شکر خورد

۷

جان تازه می شود ز لب روح پرورت

هر کس که برخورد به تواز عمربرخورد

۸

بی لنگری مکن که سبکسر درین محیط

چون کف همیشه سیلی موج خطر خورد

۹

هر کس که آشنا به سخن چون قلم شود

صائب همیشه زخم نمایان به سر خورد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۹۹

نظرات