
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۷۷
۱
زخم از هنر همیشه به صاحب هنر رسد
چون خانه صدف که به آب از گهر رسد
۲
افتادگی گزین که ازین خاکدان پست
شبنم به آفتاب ازین بال وپر رسد
۳
بر دل گذار دست که در گلشن ادب
دستی که کوته است به وصل ثمر رسد
۴
از چشم تنگ مور که خاکش به چشم باد
مشکل به طوطیان سخنگو شکر رسد
۵
از التفات عشق گرانمایه گشت دل
مانند گوهری که به صاحب نظر رسد
۶
در عهد ما که در گره افتاده کارها
مشکل به داد آبله ها نیشتر رسد
۷
شبنم ز چشم شور نمکسود می کند
داغی اگر به لاله خونین جگر رسد
۸
در پیچ وتاب باش که فیض پیچ وتاب
زنار بیشتر به وصال کمر رسد
۹
کوتاه کن فسانه که سودا نه آن شب است
کز حرف و صورت رشته عمرش بسر رسد
۱۰
صائب کجاست طالع آنم که آن نگار
چون دولت نخوانده ز در بیخبر رسد
تصاویر و صوت


نظرات