
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۹۱
۱
هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد
هر تشنهلب به چشمه حیوان نمیرسد
۲
آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوهای که به پایان نمیرسد
۳
عاشق کجا و بوسه آن لعل آبدار
آب گهر به خار مغیلان نمیرسد
۴
از جوش عاشقان نشود تنگ خلق عشق
تنگی ز کاروان به بیابان نمیرسد
۵
کارم به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد
۶
در کشوری که پاره دل خرج میشود
انگشتری به داد سلیمان نمیرسد
۷
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمیرسد
۸
کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمیرسد
۹
هرچند صبح عید ز دل زنگ میبرد
صائب به فیض چاک گریبان نمیرسد
تصاویر و صوت


نظرات
فرّخ
ســراج