
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۰۹۶
۱
تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد
شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد
۲
حسن تو از دمیدن خط کامیاب شد
پیغمبر جمال تو صاحب کتاب شد
۳
از شرم زلف وروی تو در ناف آهوان
صد بار مشک خون شد وخون مشک ناب شد
۴
یک چشم خواب تلخ جهان در بساط داشت
آن هم نصیب دیده شور حباب شد
۵
تا چهره تو در عرق شرم غوطه زد
هر آرزو که در دل من بود آب شد
۶
آب حیات خضر گل آلود منت است
خوش وقت تشنه ای که دچار سراب شد
۷
چون دید گل به دیده شبنم بقای عمر
در بوته گداز در آمد گلاب شد
۸
از رفتن حباب چه پرواست بحر را
عشق ترا ازین چه که عالم خراب شد
۹
صائب ز فیض جاذبه عشق عاقبت
با آفتاب ذره من همرکاب شد
تصاویر و صوت

نظرات