
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۰۶
۱
پیری که بار عشق به دوش رضاکشد
در گوش چرخ حلقه ز قد دوتا کشد
۲
تا حفظ آبروی قناعت میسرست
خاکش به سر که منت آب بقا کشد
۳
نتوان به پای سعی دویدن ز خویش
کو دست جذبه ای که گریبان ما کشد
۴
ایمن مشو به پاک نهادی ز جور چرخ
چون دانه پاک شد تعب آسیا کشد
۵
گشتیم گرد عالم ودر یک گل زمین
خاری نیافتیم که دامان ما کشد
۶
داغم که خار خار طلب آفتاب را
چندان امان نداد که خاری ز پا کشد
۷
صائب مقام امن درین روزگار نیست
خود را مگر کسی به حریم رضا کشد
تصاویر و صوت

نظرات
سید روح الله موید