
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۰۹
۱
کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار میکشد
روزن ز دود بیشتر آزار میکشد
۲
زحمت درین بساط به قدر بصیرت است
سوزن ز پای راهروان خار میکشد
۳
از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق
خود را به گوشهٔ دهن مار میکشد
۴
بینقش شو که آینهٔ روی آن نگار
از طوطیان گرانی زنگار میکشد
۵
هموار زود میشود از نقش دلپذیر
هر سختیی که تیشه ز کهسار میکشد
۶
خواهد چنین بلند شدن گر غبار خط
آخر میان ما و تو دیوار میکشد
۷
از عشق ناگزیر بود حسن بینیاز حسن
یوسف چه نازها ز خریدار میکشد
۸
ایمن ز کجروان نتوان شد به هیچ حال
خط بر زمین ز رفتن خود مار میکشد
۹
خواری است قسمت گل بیخار بیشتر
صائب ز حسن خلق خود آزار میکشد
تصاویر و صوت


نظرات