
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۱۰
۱
آیینهام ز روشنی آزار میکشد
خاطر به سیر سبزه زنگار میکشد
۲
با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
منصور را ببین که چه از دار میکشد
۳
این بوستان کیست که مژگان آفتاب
چون خار گردن از سر دیوار میکشد
۴
درمانده ملایمت من شده است خصم
اینجا ز موم نشتر آزار میکشد
۵
خواهد به ابر پنبه زدن برق داغ من
این گل سری به گوشه دستار میکشد
۶
آن زلف مشکبار که یادش بخیر باد
یارب چه دور از آن گلرخسار میکشد
۷
از چشمهسار آبلهام آب میخورد
خاری که نیشتر از دهن مار میکشد
۸
ای دوست غافلی که درین یک دو روزه هجر
صائب چهها ز چرخ ستمکار میکشد
تصاویر و صوت


نظرات