صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۱۱

۱

از روی درد هر که ز دل آه می کشد

بی چشم زخم یوسفی از چاه می کشد

۲

بی آه گرم نیست دل دردمند عشق

شمعی که روشن است مدام آه می کشد

۳

در زلف دود شعله حصاری نمی شود

بیهوده ابر پرده در آن ماه می کشد

۴

شمع که دیده است سرانجام خامشی

گردن در انتظار سحرگاه می کشد

۵

بردوش خلق بار بود زندگانیش

هر کس که بار خلق به اکراه می کشد

۶

تا روی آتشین تو در بزم دیده است

پیوسته شمع جای نفس آه می کشد

۷

شوخی که رم ز دیدن پنهان من کند

با مدعی جناغ به دلخواه می کشد

۸

افتاده جذبه طمع زرد روبلند

این کهربا ز کاهکشان کاه می کشد

۹

از اشتیاق چهره چون آفتاب توست

نیلی که آه من به رخ ماه می کشد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۱۸

نظرات