
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۳۱
۱
مردان ز جان خویش نه آسان گذشته اند
خون خورده اند تا ز سر جان گذشته اند
۲
گردیده است آب دل رهروان عشق
تا از پل شکسته امکان گذشته اند
۳
فردای باز خواست چه آسوده خاطرند
امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند
۴
از صدر تا رسند بزرگان به آستان
از عالم آستانه نشینان گذشته اند
۵
پروانه حلاوت افکار صائبند
آن طوطیان که از شکرستان گذشته اند
تصاویر و صوت


نظرات
حمید علیزاده