
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۳۵
۱
جمعی که بوسه بر قدم دار داده اند
چون نقطه اختیار به پرگار داده اند
۲
تا ساغری ز خنده خونین گرفته اند
چون گل هزار بوسه به هر خارداده اند
۳
آشفتگان مقید شیرازه نیستند
ترک ردا وسبحه و زنار داده اند
۴
چون مار کرده اند مرا تا کلید گنج
از زهر صد پیاله سرشار داده اند
۵
صد بار غوطه در جگر شعله خورده ام
تا چون شرر مرا دل بیدار داده اند
۶
مردان ز حمله فلک ازجا نمی روند
کز جان سخت پشت به کهسار داده اند
۷
دامن فشان چو موج ز کوثر گذر کنند
جمعی که دل به لعل لب یار داده اند
۸
زان باده ای که میکده پرداز آن منم
ته جرعه ای به نرگس بیمار داده اند
۹
این زاهدان خشک اگر مرده نیستند
چون تن به زیر گنبد دستار داده اند
۱۰
صائب ز روی صبح گشایش طمع مدار
کاین فیض را به زلف شب تار داده اند
تصاویر و صوت

نظرات