
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۴۶
۱
جمعی که افسر از خرد خام کرده اند
از بحر اختصار به یک جام کرده اند
۲
در بند غم منال که مرغان دوربین
سیر چمن ز روزنه دام کرده اند
۳
مستان ز قید شنبه وآدینه فارغند
رو در پیاله پشت به ایام کرده اند
۴
در علم آشنایی آن چشم عاجزند
آنان که وحش را به فسون رام کرده اند
۵
صد بر گریز ناخن تدبیر دیده است
این غنچه گره که دلش نام کرده اند
۶
صائب ز آگهی است که دریاکشان عشق
عادت به خامشی چو لب جام کرده اند
تصاویر و صوت


نظرات