
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۴۹
۱
گوش از برای نغمه تر آفریده اند
وز بهر روی خوب نظرآفریده اند
۲
چشم از برای گریه ولب از برای آه
وز بهر داغ لخت جگر آفریده اند
۳
مقصود از صدف گهر آبدار اوست
از بهر اشک دیده تر آفریده اند
۴
بی شک گرم یک مژه برهم زدن مباش
کاین رشته را برای گهر آفریده اند
۵
هر چهره نیست قابل خونابه سرشک
کاین سکه بهر روی چو زر آفریده اند
۶
مگشا به هر سمنبری آغوش خویش را
کاین هاله را برای قمر آفریده اند
۷
خط را برات بر لب خوبان نوشته اند
از بهر مور تنگ شکر آفریده اند
۸
سنگ است باب خنده بیجای غافلان
از بهر کبک کوه وکمر آفریده اند
۹
انصاف نیست هیزم دوزخ کند کسی
نخلی که از برای ثمر آفریده اند
۱۰
صائب بود ز کیسه دریا سخای ابر
دل را برای دیده ترآفریده اند
تصاویر و صوت

نظرات