
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۵۱
۱
مردان اگر نفس به فراغت کشیدهاند
در زیر آب تیغ شهادت کشیدهاند
۲
آنها که در بلندی فطرت یگانهاند
در شهر خویش تلخی غربت کشیدهاند
۳
مردانه میروند چو مجنون به کام شیر
جمعی که چارموجه کثرت کشیدهاند
۴
از بار کوه قاف ندزدند دوش خویش
تا سایلان گرانی منت کشیدهاند
۵
از زهر مرگ تلخ نسازند روی خویش
آنها که جام تلخ نصیحت کشیدهاند
۶
از تاب عارض تو سلامتگزیدگان
خود را به آفتاب قیامت کشیدهاند
۷
صائب بهشت نسیه خود نقد کردهاند
جمعی که پا به دامن عزلت کشیدهاند
تصاویر و صوت


نظرات