صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۶۹

۱

زینسان که شیشه خنده مستانه می زند

آخر شراب بر سر پیمانه می زند

۲

بیکار نیست گریه بی اختیار شمع

آبی بر آتش دل پروانه می زند

۳

درمشک سوده تابه کمر غوطه می خورد

مشاطه ای که زلف ترا شانه می زند

۴

در کشوری که مشرق دلهای روشن است

خورشید گل به روزن کاشانه می زند

۵

رطل گران تکلف مخمور می کند

طفلی که سنگ بر من دیوانه می زند

۶

ما ونگاه یار که ناآشنایی اش

ناخن به دل چو معنی بیگانه می زند

۷

تا کعبه هست دیر ز آفت مسلم است

این برق خویش را به سیه خانه می زند

۸

صائب کسی که بگذرد از سر سپندوار

خود را به قلب شعله دلیرانه می زند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۴۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۷۱

نظرات