صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۷۳

۱

وقت است نوبهار در عیش وا کند

باغ از شکوفه خنده دندان نما کند

۲

جامی به گردش آر که این کهنه آسیا

وقت است استخوان مرا توتیا کنند

۳

امروز چون حباب درین بحر آبگون

دولت در آن سرست که کسب هوا کند

۴

گر بگذرد به غنچه پیکان نسیم صبح

بی اختیار لب به شکر خنده وا کند

۵

خونش بود به فتوی پیر مغان حلال

در نو بهار هرکه صبوحی قضاکند

۶

ابری که نرم کرد دل سنگ خاره را

کی توبه مرا به درستی رها کند

۷

صائب به غیر روی عرقناک یار نیست

ابر تری که آینه دل جلا کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۹۶
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۴۸

نظرات