صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۷۴

۱

محبوس آسمان چه پروبال واکند

در زیر سنگ سبزه چه نشو ونما کند

۲

از بس درشت می رود این توسن فلک

وقت است بند بند من از هم جدا کند

۳

انجام کار ما و غم یار روشن است

یک شمع بی زبان چه به چندین صبا کند

۴

سر رشته حیات چو از دست رفت رفت

زلف ترا ز دست کسی چون رها کند

۵

نسبت به مد شکوه ما زلف نارساست

عمر خضر به شکوه ما کی وفا کند

۶

باد خزان که خار به چشمش شکسته باد

فرصت نداد غنچه ما چشم واکند

۷

زودآ که در قلمرو شهرت علم شود

هرکس سخن به طرز تو صائب اداکند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۴۸

نظرات