
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۷۸
۱
هشیار را خرام تو سر مست می کند
این سیل اگر به کوه رسد پست می کند
۲
تا وا کند نسیم سحرگاه غنچه ای
صد عقده باز تاک زبردست می کند
۳
قد ترا به سرو چه نسبت که آب را
حیرانی خرام تو پا بست می کند
۴
از خط فزود مستی آن چشم پرخمار
بادام را بنفشه سیه مست می کند
۵
صائب من از نظاره ساقی شدم خراب
ورنه مرا شراب کجا مست می کند
تصاویر و صوت


نظرات