صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۸۲

۱

بی حاصلی که تربیت بید می کند

این شغل پوچ را به چه امید می کند

۲

چون خضر هرکه ذوق شهادت نیافته است

رغبت به زندگانی جاوید می کند

۳

از برگ بهر قتل خود آماده است تیغ

بی حاصلی نگر که چه با بید می کند

۴

نشنیده است بلبل بی درد بوی عشق

این ناله های زار به تقلید می کند

۵

چون شبنم آن کسی که بلندست همتش

دامن گره به دامن خورشید می کند

۶

کوه از صدای خوش چه عجب گرز جا رود

گردون طرب به نغمه ناهید می کند

۷

دست از اثر مدار که تا جام هست خلق

بی اختیار یاد ز جمشید می کند

۸

بی گفتگو ز معنی تجرید غافل است

آن ساده دل که دعوی تجرید می کند

۹

بی طالعی که شکوه ندارد ز روزگار

روز سیاه خویش شب عید می کند

۱۰

از فکر زلف وروی تو آن کس که فارغ است

شب روز و روز شب به چه امید می کند

۱۱

هر کس صفیر خامه صائب شنیده است

کی گوش بر ترانه ناهید می کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۵۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۹۷

نظرات