
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۸۷
۱
تقدیر قطع رشته تدبیر می کند
تدبیر ساده لوح چه تقدیر می کند
۲
ای چرخ فکر گرسنه چشمان خاک کن
این یک دو قرص چشم که را سیر می کند
۳
عشق از گرفت وگیر قیامت مسلم است
زنجیر عدل را که با زنجیر می کند
۴
چون از وداع او نرود دست ودل ز کار
زور کمان مشایعت تیر می کند
۵
یوسف نداشت نعمت دیدار اینقدر
حسن تو چشم آینه را سیر می کند
۶
داد غرور حسن خط سبز می دهد
این مور نی به ناخن این شیر می کند
۷
حاجت به باده نیست شب ماهتاب را
ساقی چه آب تلخ درین شیر می کند
۸
صائب زخط سبز نکویان در اصفهان
سیر بهار خطه کشمیر می کند
تصاویر و صوت


نظرات