صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۱۹۱

۱

هر غافلی که خنده به آواز می‌کند

چون کبک رهنمایی شهباز می‌کند

۲

از حسن بی‌مثال تو غافل فتاده است

آن ساده‌دل که آینه‌پرداز می‌کند

۳

باطل شود اگرچه به اعجاز سحرها

در سحر چشم شوخ تو اعجاز می‌کند

۴

افسانه گرانی خواب تو می‌شود

پیش تو هرکه درددل آغاز می‌کند

۵

روشندلی ز زخم زبان می‌شود زیاد

بیهوده شمع سرکشی از گاز می‌کند

۶

دارد کسی که فکر اقامت درین جهان

در رهگذار سیل کمر باز می‌کند

۷

دست نوازش است مرادست رد خلق

چون ساز گوشمال مرا ساز می‌کند

۸

در خون جلوه می گلرنگ می‌رود

هرکس که در کدو می شیراز می‌کند

۹

افتاده است دور ز نزدیکی خدا

صائب کسی که ذکر به آواز می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۵۵

نظرات