
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۰۰
۱
با عاشقان عداوت گردون چه می کند
چشم بدحجاب به جیحون چه می کند
۲
همواره ایمن است زسوهان حادثات
سیل گران رکاب به هامون چه می کند
۳
باری نبرده اند به این کهنه آسیا
عشاق فارغند که گردون چه می کند
۴
نتوان به خار بخیه زدن زخم لاله را
خواب اجل به دیده پر خون چه می کند
۵
منعم که می نهد زر وگوهر به روی هم
غیر از تلاش پله قارون چه می کند
۶
از دست خود لباس بود چند سرو را
بی حاصلی به مردم موزون چه می کند
۷
ما از نگاه دور دل از دست داده ایم
یارب سخن در آن لب میگون چه می کند
۸
عاشق ز جوش مغز خود آزار می کشد
غوغای وحش با سر مجنون چه می کند
۹
صائب اگر نه سفله نوازست ودون پرست
چندین سپهر تربیت دون چه می کند
تصاویر و صوت


نظرات