
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۱۶
۱
آنها که در چمن قدح مل نمی زنند
دست نشاط در کمر گل نمی زنند
۲
رسم است گل به سقف زدن موسم بهار
طفلان چرا به سقف قفس گل نمی زنند
۳
هستند چرب ونرم به هنگام اخذ وجر
تا تیغ می زنند تغافل نمی زنند
۴
در روزگار زلف پریشان نواز او
سبزان باغ شانه به کاکل نمی زنند
۵
بر فرق سرو جای دهند آشیان زاغ
بر سنگ غیر بیضه بلبل نمی زنند
۶
خونش به جوش آمده از روی گرم گل
از خار گل چرا رگ بلبل نمی زنند
۷
زندان بود به طول امل پیشگان حرص
آنجا که حرف عرض تجمل نمی زنند
۸
تیغی کشیده از پی دشمن فتاده ای
آزادگان به خصم تغافل نمی زنند
۹
بی مشورت مباش که سرکردگان راه
یک گام بی صلاح توکل نمی زنند
۱۰
صائب غنیمت است که این طفل مشربان
آتش به آشیانه بلبل نمی زنند
تصاویر و صوت

نظرات